روایتها - ستاد ملی روایت پیشرفت
او درد حل مشکلات مردم داشت
شرق اصفهان. همانجا که لَهلَه زمین برای آب زایندهرود بیشتر است. تا آن موقع نه هیچ رئیسجمهوری که حتی یک وزیر هم حاضر نشده بود پا به آنجا بگذارد و حرف مردم را از دهان مردم بشنود؛ اما آقای رئیسی بعد از انتخابات در اولین سفر استانیاش رفت به شرق اصفهان. حرف مردم را شنید و عزمش را جزم کرد برای حل مسئله.
مدیریت، بدون ایجاد هیاهو
سامانهای که برای معرفی وزرا راه انداخت، سروصدای زیادی بهپا کرد. برخی برایش هورا کشیدند که نگاه فراجناحی دارد و دنبال آدمهای کمتر شناختهشده است و برخی گفتند باید با بزرگان مشورت کند نه مردم و گروهها و احزاب
چه کسی فکر می کرد
چه کسی فکرش را میکرد دستفروش روزی رییس جمهور شود؟
توسعه مفهوم خدمت
اتفاق عجیبی افتاد. گفتمان جدیدی با ورود آقای رئیسی به آستان قدس رضوی رواج پیدا کرد.
«قرار نیست خادمیاری حضرت علیابنموسیالرضا (ع)، فقط چوبپر دستگرفتن و در حرم ایستادن باشد.»
آقای رئیسی خیلی «خوب» بود!
ما بخاطر آقای رئیسی و همراهانش اینجا (در مسجد، برای عزاداری) جمع شدیم. دلمون میسوزه، خیلی رئیس جمهور خوبی بود. همهٔ کاراش خوب بود؛ به داد ما میرسید، به پیرزنا میرسید، به نِدارا میرسید، به بیچاره فقیرا میرسید.
قاضی میدانی
رئیس قوه قضائیه بود ولی به اقصی نقاط کشور سفر میکرد. میخواست بداند چه کارهایی را میتواند دنبال کند. قبل از او هم، روسای قوه سفر استانی میرفتند. اما او چند برابر بقیه میرفت. این حجم از تحرک و سفر استانی آقای رئیسی شبیه آقای شهیدبهشتی بود.
می دونستیم که کار می کرد
مرد یک مغازه ساندویچ فروشی دارد و معلوم است که حسابی از وضعیت گرانی و اقتصاد شاکی است
شجرۀ طیبهای از آستان قدس
«... جنابعالی را که خود نشأتیافتۀ آن دیار پُربرکت و برخوردار از صلاح و امانت و کارآزموده در مدیریتهای کلان میباشید، به تولیت آن آستان نورانی و مقدس منصوب میکنم.»
چشمهای سرخ
جلسه تمام شده بود. میخواستم چند نکته به حاج آقا بگویم. نزدیکشان رفتم. حالت چشمها و چهرهشان تغییر کرده بود.بازهم آن سردردهای شدید به سراغشان آمده بود.