روایت_مکتوب
اولین رئیسجمهوری که مراوه تپه را دید.
ما رو حساب کرده!
اول سال ۱۴۰۳ عجب سال خوبی بود، جواب نامه هایمان آمد. توی این ۱۵_۲۰ روز ما و همه هم محلیها معرفی شدیم به بانک و پول دریافت کردیم.
روز شلوغ اصفهان
هفتم مهرماه 1402 است. صدوپنجاه دانشمند بینالمللی از کشورهای اسلامی میهمان اصفهان هستند. اولین بار است که جایزۀ مصطفی (صلواتاللهعلیه) خارج از تهران برگزار میشود. معمولاً رویدادهای علمی وقتی از تهران خارج میشود، رئیسجمهورها در آن شرکت نمیکنند؛ اما آقای رئیسی برای افتتاحیۀ این رویداد به اصفهان سفر میکند. در دنیا، شهری زنده و پویا و بینالمللی است که بتواند از رویدادی بینالمللی میزبانی کند.
آقای رئیسی خیلی «خوب» بود!
ما بخاطر آقای رئیسی و همراهانش اینجا (در مسجد، برای عزاداری) جمع شدیم. دلمون میسوزه، خیلی رئیس جمهور خوبی بود. همهٔ کاراش خوب بود؛ به داد ما میرسید، به پیرزنا میرسید، به نِدارا میرسید، به بیچاره فقیرا میرسید.
می دونستیم که کار می کرد
مرد یک مغازه ساندویچ فروشی دارد و معلوم است که حسابی از وضعیت گرانی و اقتصاد شاکی است
جشنی که عزا شد
حوزههای کارگری و کارفرمایی خوشحال بودند، دولت دهم بدهی سیودو هزار میلیاردیاش به تامین اجتماعی را با صورت جلسه کردن چند معدن پرداخت کرده بود. برای این اتفاق بیسابقه جشن تسویه حساب گرفتند. دولت دهم به پایان خودش رسیده بود و کار را به دولت یازدهم سپرد.بعداز تشکیل اولین جلسهی هئیت دولت جدید، مصوبهی دولت دهم لغو شد و بدهیها سرجایش باقی ماند.
از دولت، خرج مردم
ریاست جلسه به دست آقای مخبر بود. موضوع جلسه فروش یکی از املاک دولت در اصفهان و تامین بودجه طرح آبرسانی به استانهای اصفهان و یزد و شهرهای کویری دیگر بود.
کلاس های بی معلم
سال تحصیلی جدید شروع شده بود و بعضی کلاسها بیمعلم مانده بودند. مشکل دیگر جمعیت کلاسها بود. یک معلم برای سی دانشآموز. این شرایط هم برای معلمان سخت بود هم پدر و مادرها را نگران کرده بود.
به رنج
از انبارهای برنج شمال کشور خبری به دست رئیسجمهور رسیده بود. هشتصد هزار تن برنج شالیکوبان و برنجکاران در انبارهای مردمی انباشت شده بود. این یعنی بعد از کلی تشویق به تولید، حالا که کشاورز با خوندل و دست خالی توانسته به محصول برسد، برنجش در انبارها مانده و پولی به دستش نمیرسد که هیچ ضرر هم میکند. رئیس جمهور نگران بود.
حاجآقای رئیسی خود شما هستید؟!…
سال ۸۲ بود؛
من هم یک دانشجوی دوآتیشه که مثل همهی دانشجوها تا یک مسئول گیر میآوردند همهی سوالات و کم کاریهای ۲۵ سالهی جمهوری اسلامی را ازش میخواستند که جواب بدهد...
حسابی شور دانشجویی در آن دهه بالا بود!
تابستان همان سال یک اردوی دانشجویی برده بودیم مشهد و هر روز هم جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی داشتیم.